تبیین:
هیجدهم اردیبهشت ماه امسال فرمانده فراجا سردار احمدرضا رادان در اجتماع بزرگ مردمی حامیان طرح عفاف و حجاب که در مصلای مهدیه امام خمینی(ره) شهرستان اهواز برگزار شد گفت: «خوزستانیها، حامیان طرح نور و حامیان ولایت، دین و اسلام بدانید در بعد از دفاع مقدس دشمن به این نتیجه رسید که دریچههای جنگ به روی مردم ایران همچنان بازندگی دارد لذا دریچه دیگر از جنگ شناختی و جنگ نرم را به میدان آورد. جنگ شناختی آن است که دشمن را نبینی؛ صدایی نشنوی اما خیابانها، کوچهها و خانهها توسط دشمن تسخیر شوند و در حقیقت از همان روز پروژه اندلسی کردن ایران اسلامی توسط دشمن رقم خورد».
اگر صفحات تاریخ را برگردانیم به قبل و به عصر محیی الدین بن عربی، محمد بن طُفیل، ابن باجه، ابنحزم اندلسی و ابن رشد اندلسی برسیم در نگاه نخست علما و مردان تراز اولی را مشاهده میکنیم که هر کدام پرچمداران و آبروی اندلس هستند. اندلس کجاست؟ منطقه آندلس با گستردگی فراوان، اسپانیا و پرتقال امروزی و حتی فراتر از آن نیز جنوب فرانسه را هم در برمیگرفت. نام آندلس یک نام اسلامی بود که مسلمانان این عنوان را بر آن گذاشته بودند و در واقع، آندلس نام یک قسمتی از شبه جزیرهای است که اسپانیا و پرتقال را دربرمیگرفت و مسلمانان در آن زمان، هر قسمتی را که تحت قلمرو خودشان بود را آندلس مینامیدند از این رو در برخی از دورهها آندلس اسلامی تا جنوب فرانسه نیز رسیده بود و البته پس از بازپسگیری آن توسط مسیحیان، محدوده این منطقه کمتر شده و در نهایت از دست مسلمانان خارج شد.
این نکته را هم در نظر بگیرید که از منظر مردم اسپانیا، مسلمانان، منجیان آنها از دست پادشاهان ستمگر بودند، برای همین فتح اندلس برای مسلمانان راحتترین اقدامی بود که انجام دادند. با بررسی اوضاع اروپا در زمان ورود مسلمانان به اندلس، آن دوره از تاریخ اروپائیان را میتوان دوره عقب ماندگی و بربریت آنان معرفی کرد؛ به گونهای که وقتی لشکر فرانسه در مقابل مسلمانان قرار گرفت، مسلمانان از بربریت آنها که لباسهای پوست گرگ مانندی به تن داشتند و همچنین با مشاهده ابزار و سلاحهای بدوی آنان به حیرت افتادند.
اما با ورود اسلام به آندلس فرهنگ، تمدن و هنر از شرق عالم اسلامی به سوی غرب جاری شد. فتح اندلس توسط مسلمانان در زندگی عموم مردم آن سرزمین، تحولات بسیاری را رقم زد و در قرون اولیه بهخصوص آزادی و عدالت را ارزانی مردم اندلس کرد. این دوران را میتوان آغاز تحول و به نوعی تکامل دانست. با این وجود، حاکمیت مسلمانان بعد از هشتصد سال سقوط کرد.
اما چه شد که آندلس با این گستردگی از دست مسلمانان ربوده شد؟ تردیدی نیست سقوط اندلس و خروج این سرزمین از حوزه اسلام، معلول عوامل گوناگون است و در کنار تنش و اختلاف میان مسلمانان اندلس (بویژه در دورههای ملوک الطوائفی و نزاعهای گوناگون میان حکومتهای استقلال یافته)، دلایل فرهنگی و تلاش هدفمند اروپاییان برای گسترش فساد در میان مسلمانان اندلس با هدف تضعیف روحیه جهاد و مبارزه در میان جوانان اندلس از مهمترین این عوامل محسوب میشود. مردم اندلس و بویژه حاکمان این سرزمین به تدریج از آموزههای اسلام فاصله گرفته و بستر برای فعالیت مسیحیان و ساکنان اروپا فراهم شد. ابن عسّال (یکی از شاعران اندلس) در این باره چنین سروده است:«لَو لا ذُنُوبُ المُسلِمِینَ وَ أنَّهُم / رَکِبُوا الکَبَائِرَ ما لَهُم خَفَاءُ/ مَا کَانَ یَنصُرُ للنَّصَارَی فَارِسٌ/ أبداً عَلَیهِم فَالذُّنُوبُ الدَّاءُ؛ اگر گناه مسلمانان نبود و آنان مرتکب گناهان کبیره آشکاری نمیشدند؛ هرگز مسیحیان بر آنان غلبه نکرده و هیچ جنگجویی از میان مسیحیان بر آنان پیروز نمیشد. آری گناهان درد و بیماری است.»
به طوری کلی میتوان گفت برنامه دشمنان آن روز برای مقابله با مسلمانان اندلس غفلت از ظرفیتهای فرهنگی اسلام، رواج تفاخرگرایی به اصل و نسب قومی، به فساد کشیده شدن حاکمان اندلس و در نهایت اعتماد کردن به دشمن بود. چنین برنامهای نتیجهای از پیش تعیین شده داشت یعنی ورود مجدد بربرها و عقبماندههایی که با ظاهری موجه خشونتهای غیرانسانی رقم میزدند؛ آنها محکمهای را در سال 1481م به راه انداختند و تقریبا سههزار تن به حکم این محکمه سوخته شدند و 13هزار نفر به مجازاتهای دیگری رسیدند. یکی از مقامات مذهبی مسیحی به نام کاردینال خیمنس به اعمال وحشیانهای دست زد. وی هرچه توانست از کتابهای عربی در غرناطه و اطراف آن گرد آورد و در وسط شهر روی هم انباشت و آتش زد. در میان آن کتابها بسیاری از قرآنهای بدیع و آراسته و هزارها جلد کتاب درباره ادبیات و علوم طعمه آتش شد.
نکتهای که در این بخش از تاریخ است این است که مردمانی که در اندلس مسلمان شده بودند همان مردمی بودند که پیش از اسلام دین مسحیت را قبول کرده و به آن پایبند بودند اما وقتی مسلمانان و فرهنگ آنان را دیدند که چقدر با خشونتها و تحریفهای مسیحیت فاصله دارد بدون هیچ درگیری آن را پذیرفتند و از طرفی هم وقتی نیروهای مسیحی دوباره برگشتند همان مردمی را کشتند و سوزاندند که همراه آنان شده بودند!
همانطور که گفتیم آنچه که شرایط را برای ورود دوباره افراد وحشی وبربری باز کرد نمایش زرق و برقهای دنیا و گرفتار کردن جوانان به مسائل پیش و پا افتادهای بود که نه تنها در تعالی آنها نقشی نداشت بلکه روز به روز چاه ویل زندگی آنان را عمیقتر میکرد تا جایی که دیگر به سبب چنددستگی، نه تفکر و نه شهامتی برای مقاومت داشتند. این روزها هم همانطور که سردار رادان در سخنرانی اجتماع بزرگ مردمی حامیان طرح عفاف و حجاب در اهواز به آن اشاره کرد سعی دشمن بر نابودی خانوادهها و از بین رفتن ارزشهای خانوادگی است.
فرمانده فراجا در ادامه با تاکید بر اینکه رهاورد غرب برای مردم بی بند و باری جنسی و کنار گذاشتن حجاب است و بهجز تجاوز جنسی، خشونت علیه زنان و ازدواجهای سفید و نهایتاً شکست بنیان خانواده این رهاورد غرب چیز دیگری نداشته است، گفتند:«همانطور که در کشورهای آمریکایی و اروپایی آن چیزی که در حقیقت وجود ندارد خانواده است و وقتی متوجه آسیبهای آن شدند مجبور به باز کردن درهای مهاجرت برای نسلهای بعدی شدند. این محصول زشت و نامیمونی که در اروپا و آمریکا حاکم شده را می خواهند به کشور ما تعمیم دهند که مادری نباشد که شهید جهان آرایی را تربیت کند، خواهری نباشد در کنار علم الهدیها بتواند مبارزه بیامان بر علیه دشمن داشته باشد، میخواهند خاک ریزهای ما را بگیرند و آن موقع کنار ما باشند بدون اینکه حس کنیم دشمنی وجود دارد».
امروز هم جهان اسلام از برنامههای دشمن در امان نیست. نکند به سبب سهلانگاری و مقابله با برنامههای حجاب و عفاف، حال و روز حاکم اندلس را داشته باشیم که وقتی غرطانه را تحویل ایزابلا و فرناندو دادند و از شهر خارج شدند، حاکم اندلس ایستاد و شهر را از دور تماشا کرد و گریه کرد و مادرش که عائشه نام داشت به او نهیب زد و گفت: «گریه کن!... مثل زنها گریه کن، چون نتوانستی مثل مردان از آن دفاع کنی.»
ارسال نظرات